۱۳۹۰ آذر ۹, چهارشنبه

میدونی! وبلاگ که همیشه برا خنده نیست. گاهی ام میشه توش داد زد، گریه کرد، فحش داد و...
کی فک میکرد اینطوری بشه؟ شاید مقصر اصلی واقعا خودمم! میدونید بچه هاواقعا متاسفم که رابطه مون این طوریه. احساس میکنم آلوده شدم ونگاهم بهتون عوض شده. از خودمو شما دلگیرم و بیشتر از همه از...
اصلن ولش کن باید بعد از این همه سال عاد ت کرده باشم دیگه! سر سودابه هم همین طور بود.اون موقع هم همین حسو داشتم اما حالا یادم رفته .دیگه برام بی معنیه. خدا کنه زود تربرگردم به حال اول. دوست ندارم باهاتون یه رنگ نباشم. گلابی ،شوتک ؛منو ببخشین.

۱۳۹۰ آذر ۱, سه‌شنبه

از آنروز دشمن بما چیره گشت که ما را روان و خرد تیره گشت

هر آدمی یه آستانه ی تحملی داره و تحمل منم کم کم داره به زیر حد استاندارد میرسه. تو دو ماه اخیر سه تا پیشنهاد کار نسبتن خوبو از دست دادم چون حاضر نبودم حجابی بیشتر از عرف جامعه رو رعایت کنم. نمی دونم اینطور تنهایی ایستادن جلوی این قانون غلط چه تاثیری در کل جامعه داره! تموم اونایی که روزای اول از آزادی و استقلال و...حرف میزدن الان تو ایسنا وفارس و...استخدام  شدن و من به تنهایی میخوام این جزیره ی آب گرفته رو نجات بدم.
میخوام با خودم رو راست باشم،دیگه کم آوردم از بیکاری! رو این پیشنهاد آخری جدی ترفکر میکنم...

۱۳۹۰ آبان ۳۰, دوشنبه

کمیته ی انضباطی

امروز اولین نامه ی محرمانه ی تمام عمرمو دریافت کردم؛ " دعوتنامه" ی کمیته انضباطی! اونم کِی؟ترم هشت، درست فردایِ روز تولدِ23 سالگیم!


به قول قدیمیا" دیگه کار از دست خدا در رفته ، مگه حرضت عباس یه کاری بکنه!"

۱۳۹۰ آبان ۲۳, دوشنبه

بعد از شنیدن خبر مرگ احمد رضایی فکر میکردم همه خوشحال بشن .البته نه به خاطر مرگ یک انسان،بلکه به این دلیل که بلاخره یه مورد ناراحتی هم برای "برادر محسن" تو این دنیا بوجود آمد؟! اما از دیروز هرکسو میبینم میگه "خدا بیامرزدش! "یعنی ماها انقدر با فرهنگ شدیم و "عیسی به دین خود، موسی به دین خود" رو قبول کردیم ؟ یا چی...؟

۱۳۹۰ آبان ۲۲, یکشنبه

ضامن بهشت و دوزخش نیستم

رامین پرچمی رو وقتی پارسال گرفتنش ، نصف مردم همچین آدمیو اصن یادشون نبود به عنوان یه بازیگر؛ بعد کم کم بر اثر تبلیغات شده این:"رامین پرچمی، بازیگر سر‌شناس سینما و تلوزیون!"
ماها کلن یا این ور بومیم یا اون ور بوم.راستی و تعادل خیلی معنا نداره انگار!

۱۳۹۰ آبان ۱۸, چهارشنبه