۱۳۹۲ فروردین ۲۵, یکشنبه

مهمان ناخوانده

دیشب یه مهمان خارجی سمج داشتم که با کمک داداش کوچپکه بیرونش کردم.

با اینکه بیرون رفت بازم آویزون بود به قاب پنجره ! مجبور شدم یه مدت چراغ و خاموش کنم که بره.

۱۳۹۲ فروردین ۱۴, چهارشنبه

با تاریخ من درآمیز


جدیدن از اتفاقات سیاسی خوبی که تو زندگیم می افته ناراحت میشم . البته درست ترش عذاب وجدانِ. آره فک کنم عذاب وجدان میگیرم از خباثت درونیم...
همین الان خبری خوندم و توی دلم از آدم هایی ممنون شدم که ازشون متنفریم . که ... من واقعن شرمنده م از این خوشحالی خیانت کارانه...
.............................
آسوشیتدپرس از موفقیت آمیز بودن کمپین تحریم آجیل و پسته خبر داده . خشکباری که عضو ثابت اکثر دید و باز دید های ما بود. "خاله جان پسته ، بادام های تهِ کاسه رو تکان میده وبه شوخی میگه بچه که بودی همیشه پسته ها شو اول همه جدا میکردی. میخوام بگم دوری خاله جان... دوری!! اما فقط لبخند میزنم. مامان با آب و تاب از ماجرای کمپین میگه و من اصلن دوست ندارم پوزخند خاله رو ببینم..."
"شب مهمان داریم و از صبح تو آشپزخونه م . خرید ها با بابا و آبجی خانومه و پخت و پز یه نوع غذا کنار غذای رستورانی با من. مامانم همین که خرابکاری نکنه یعنی داره کمک میکنه. البته گاهی میگم بیاد ظرفای اضافه رو بشوره که دیگه زیادی خوش به حالش نشه.
دایی از ظهر خونمونه. اومده منو ببینه. از وقتی اومده بغض داره و هی میگه کجایی دایی جان بیا یه دیقه بشین. منم هی میام و میرم . ساعت چهار شده و هنوز سوپ اصله کاری و اولِ غذا رودرست نکردم. دایی جان میاد تو آشپزخونه و همونطور خیس عرق بغلم میکنه .میگه خودتو خسته نکن. هنو بغض داره . میدونم به چی فکر می کنه... پارسال همین موقع ها بود که فهمید مریضم . همین طوری با بغض اومد زل زد به من. گفت نامرد من الان باید بفهمم؟ بعدم گریه کرد . مامان می گفت بعد از مرگ پاپا این دومین باره که اشک شو دیده... می گفت :فکر اینکه الان باید با دیس خرما و حلوا میومدیم بهشت زهرا دیوانه مون میکنه ...
امسال همه خوشحالیم و دلیلش منم . با اینکه نقشه ی خاصی برای آینده م ندارم اما  اصلن دوست نداشتم با مرگم باعث زجر آدمایی که دوستشون دارم بشم."
* اینایی که تو گیومه ست گاه نوشته های تعطیلات این چند روزه ست. دوست داشتم اینجا بذارم هی وقت نمی شد. الان شد!!
** این قطار زپرتی(ذ/ض/ظ/پرتی)های پارک ارم بلیطش 4000 تونه باورتون میشه؟! اصن دو دیقه هم نیستا! تا نشستی میگه تموم شد، بپر پایین!!والا با این نوناشون