۱۳۹۲ خرداد ۲۴, جمعه

واقعن رای دادن خیانت یا کمک به بهبود شرایط؟

نیمروز 24 خرداد 92 ، زمانی بوود که حالا حالا ها دوست نداشتم برسه. این شک و تردید ، این دو دلی که رای دادن درسته با رای ندادن ؟ اونم برای منی که تمام این یک ماه گذشته رو کور و کر بودم .هیچ مناظره و برنامه انتخاباتی رو دنبال نکردم . احساس میکنم این آدما شناخته شده تر از این حرفا هستن.
منطق و احساسم با هم کنار نمیان. دقیقا مثل عارف و روحانی هیچ کدوم قصد پا پس کشیدن نداشتنن. اما میدونم تا پایان روز احساسم  مثل عارف قربانی منطق و سیاست میشه.
چهار شنبه  داشتم از ونک رد می شدم طرفدارای روحانی رومی دیدم و نمی دیدم. همش انگار خودمون بودیم و خرداد 88!! جالبه که تو تمام تصاویر خودمم بودم. اما به ولیعصر و طالقانی که رسیدم اون خیابان های قرق(قرغ؟..) شده و میتینگ قالی باف شبیه سخنرانی احمدی نژاد بود و روزی که خس و خاشاک خونده شدیم...
تمام طول راه بغض داشتم و هر چند دیقه یه بار باید اشکمو  از گوشه چشمم میگرفتم که احمق و احساساتی دیده نشم. اما آخه یه نسل مگه تحمل چند بار سرکوب و سر خوردگی رو داره ؟ تحقیر و تا کجا تاب میاره؟!
همه میگن باید شرکت کرد انفعال بد ترین چیزه!اما اگه بازم رایم دزدیده شد کجا سراغشو بگیرم؟ دوباره بریم تو خیابان  مثل دزد ها فرار کنیم کتک بخوریم و بعد هم هیچی به هیچی؟ این بار اگر رودست بخورم خاکسترشعله امیدی که باید ازش محافظت میکردیم هم به باد میره.
این اجبار اطرافیان برای رای دادن که جلیلی نیاد.که وضع بهتر شه، باعث میشه از خودم بدم بیاد حس یه اسیر و دارم که برای بهتر شدن وضع هم بنداش حاضره به رئیس زندان باج بده. این خود درگیری از همه چی بد تره واقعن. این دوراهی که هر طرفش سقوطِ!
فینال عقربه های ساعت انگار امروز است؛روزی که نباید به انتها برسد!

۱۳۹۲ خرداد ۱۶, پنجشنبه

هفته نامه می خوانید؟!

دو هفته ی تمامِ که روز و شب هام قاطی شده. شدم ازهمان آدم های مضخرفی که ازشان می نالیدم.
همان هایی که تمام روز خمیازه می کشند. که همیشه چشمانشان سرخ است. که نگاهشان مبهوت وغبارگرفته ست . ازآنهایی که شام و ناهارندارند. که همیشه ی خدا لقمه ای از پنیری ، کتلتی چیزی در دست دارند...
تمام تعطیلات آخر هفته را نشسته ام پای این لپتاپ لعنتی و کار های نا تمام دو شنبه را پی می گیرم . کارهایی که حتی با ماندن پا به پای رییس، تا سه و نیم نیمه شب هم تمام نشدندو ماندند به دوش من و آخر هفته ی خراب شده ام.
آن وقت جواب تمام این پر کاری ها وفرسودگی ها حتی یک تشکر ساده هم نیست. از ظهر که اس ام اس زد: فایل ها را ایمیل کن! تا همین الان ، حواسم پی گوشی ام است ... که شاید پیام تشکری هست و هنوز نرسیده!! شاید این آدم آنقدر ها هم که نشان می دهد قدر نشناس نیست! که درک می کند به هم زدن برنامه ی خانواده برای رسسیدن به کار های شرکت چقدربا ارزش والبته ناراحت کننده است!که  ...