۱۳۹۱ اسفند ۲۳, چهارشنبه

 بچه که بودیم همیشه اولین شوها رو تو خونه ی شما می دیدیم . فیلمای روز دنیا رو هم همینطور. هیچ وقتم نفهمیدم اینا رو بابای تو از کجا گیر می آورد که بابای من نمی تونست.... شایدم چون بابا زیاد تو این خطا نبود!
یه بار یه آهنگی رو تو حیاط برام خوندی:" این که میگم حقیقته حقیقت/ خیال نکن یه صحبته یه صحبت/ اگه تو نشی یار من /به پا کنم قیامتی قیامت"اون موقع نمی دونستم کی خونده(هنوزم نمی دونم) . نشنیده بودمش هنوز... اما تو انقد قشنگ میخوندی که بار اول به دوم نرسیده از بر شدم و باهات همراهی می کردم.
اون موقع هنو خیلی کوچیک بودی .یه پسر بچه ی خیلی لاغربا چشمای سبز و لبخندی که دندونای یکی بود یکی نبودشو می تونستم بشمارم.
خبر ازدواجتو همین تازگی ها شنیدم. میگن مامور حراست دانشگاه ...شدی. میگن زنت یه طلبه ی پوشیه بذاره. میگن از فامیل فقط دایی تو عروسیت بوده.  میگن تو اعتراضات سه سال پیش جزو جماعت چماق به دست بودی !میگن ...چقدر دور شدیم .چقدر گم شدیم تو بازیای  سیاسی کشور جهان سومی مون. میدونی! اگه بخوام خاطره بگم  و گلایه کنم ،خودم اولین نفر گریه م میگیره...
ای کاش هیچ وقت این خبر ها رو نمی شنیدم.... ای کاش هنوز وقتی یادت می افتادم دلم قنج میزد برا پسر بچه ی شری که حتی تحقیر ها و توپ وتشر های بقیه هم حریف خنده هاش نبود، نه آدمی که ...
میدونم هیچ وقت اینجا رو نمی خونی. اما دلم برات تنگ شده خره. دلم هوای همبازی بچه گی هامو کرده.
راستی هنوزم آهنگای بچه گی مونو حفظم.... بخونم برات؟

۱۳۹۱ اسفند ۱۸, جمعه


خب حالا که قراره من اینجا با شما رو راست باشم؛ میگم که برف بازی امروز جزء بهترین اتفاقای این چند وقته بود. تو روتون نگفتم که پر رو نشین (آیکن خباثتم نداریم)
اینکه یه عده صبح زود آدمو از خوای بیدار کنن و با کلی ناز و نوازش و تهدید و ...وردارن ببرن برف بازی . تمام غرغراشم بشنون و به روخودشون نیارن. تازه همشم حواس/حواصشون باشه که زمین نخوری ، که روند بازی تند نشه ، که بهت فشار نیاد که... . بعدشم مامانِ گربه ننه زحمت بکشه و تو این هوا آش رشته مهمونمون کنه و کلـــــــــــــــی مهربونی دیگه؛ فقط به آدم یه چیزو ثابت میکنه: "دوستای خوبم نعمتیه که هر کسی نصیبش نمیشه."
*گروه فقط یه نوخاله داشت که هنو نرسیده،وحشی بازی رو شروع کرد.سندشم موجوده .زدم این زیر!صورتم هنو می سوزه |:


**خونه موندن واقعن آدمو روانی میکنه.والا به غرعان .مثلن من چند روزیه احساس میکنم دماغم زیادی کوفته ای و جراحی لازمم!یا همش تو فیس بوک دنبال ریلیشن بچه های فامیلم :( ....پـــــــــــــــــــوف انقده اصاب خورد کن شدم که گفتن نداره. (دیروز یه چشمه شو دیدین دیگه!)
*** البته الان دیگه همه این اتفاقا مال دیروزه :)همون دیروزم می خواستم بذارمش آمــــــــا مدیریت بلاگم باز نمیشد.