۱۳۹۰ مرداد ۱, شنبه

فکر میکنم دیگه واقعا راهمون از هم جدا شده! از پیشرفتت ناراحت نیستم اما دلم همون آدم پر هیاهوی قبلی رو می خواد نه این آدم در راه مهم شدنو.
راستش با این خیز بلند تو و این رشته ی عجیب و غریب من برا ارشد، دیگه تقریبا هیچ حرفی نمی مونه .

شاید ندونی، شاید هیچ وقت نگفته باشم، شاید همیشه با قلدری و تحقیر از کنارت گذشته باشم و... ولی از روز اول دوستت داشتم وهمیشه تحسینت میکردم.