۱۳۹۱ تیر ۱۲, دوشنبه

چهار سال درس خوندن ما (من نه!دومین گروه هم دوره ای هام)واقعن تموم شد. البته برای من نهضت همچنان ادامه دارد و به کوری چشم دشمنان جامعۀ علمی من هنوز ترم یازدهم رو هم پیش رو دارم!! 
 این ترم اصلن هیچ کدوم از بچه ها رو ندیدم. تمام وقتم در راه بیمارستان های خصوصی و دولتی هدر رفت و تمام دیدار ما خلاصه شد به همون زمان های کوتاه قبل از امتحان و بعدش هم...
روز آخر واقعن حس پدربزرگایی رو داشتم که بعد از مرگ نوه نتیجه هاشون هنوزم زنده ن. بچه ها یکی یکی میومدن و برا آخرین خداحافظی آغوش باز میکردن و من باید با یه حسرت بزرگ اعتراف میکردم هنوزم باید این خراب شده ی دوست نداشتنیِ پر از خاطره رو تحمل کنم.
تنها موندن حس عجیبیه...